زندگی

عشق یعنی اراده به توسعه خود با دیگری در جهت ارتقای رشد دومی.

زندگی

عشق یعنی اراده به توسعه خود با دیگری در جهت ارتقای رشد دومی.

عناوین یادداشت‌ها

  • [ بدون عنوان ] شنبه 28 آذر‌ماه سال 1388 18:52
    امروز یاد گرفتم که اگر اونی که دوستش دارم ازم چیزی خواست چشم بسته حرفشو گوش نکنم بلکه اول فکر کنم شاید اون میخواد منو آزمایش کنه
  • شیرزنان ایرانی پنج‌شنبه 26 آذر‌ماه سال 1388 23:57
    ماندانا ماندان یا ماندانا در لغت به معنی شاه بوی عنبر سیاه، دختر آژی دهاک آخرین پادشاه ماد که همسر کمبوجیه پدر کوروش شد و از این وصلت کوروش متولد گردید. او در تربیت و نیز انتقال قدرت به کوروش سهم بسیار موثری داشت. ماندان اولین مدرسه جمعی که در آن برگزیدگانی از پسران بودند بنیان مینهد که خود شخصا به دانش آموزان این...
  • داستان مرد چهار زنه سه‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1388 12:17
    روزی روزگاری تاجر ثروتمندی بود که 4 زن داشت . زن چهارم را از همه بیشتر دوست داشت و او را مدام با جواهرات گران قیمت و غذاهای خوشمزه پذیرایی می کرد... بسیار مراقبش بود و تنها بهترین چیزها را به او می داد. زن سومش را هم خیلی دوست داشت و به او افتخار میکرد . پیش دوستهایش اورا برای جلوه گری می برد گرچه واهمه شدیدی داشت که...
  • شباهنگام ... تو را من چشم در راهم... بخواب ای نازنین جانم سه‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1388 00:44
    تو را من چشم در راهم شباهنگام که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم تو را من چشم در راهم . شباهنگام ، در آن دم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند . در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام گرم یادآوری یا نه ، من از یادت نمی کاهم تو را من چشم در راهم...
  • من از روز ازل، دیوانه بودم . دوشنبه 23 آذر‌ماه سال 1388 17:51
    من از روز ازل، دیوانه بودم دیوانه روی تو،سر گشته موی تو سر خوش از باده مستانه بودم در عشق و مستی، افسانه بودم نالان از تو شد چنگ و عود من تار موی تو، تار و پود من بی باده مدهوشم، ساغر نوشم ز چشمه نوش تو مستی دهد ما را ، گل رخسارا بهار آغوش تو چو به ما نگری غم دل ببری کز باده نوشین تری سوزم همچو گل ، از سودای دل دل...
  • آخ قلبم... دچار آنفاکتوس خفیف شدم دوشنبه 23 آذر‌ماه سال 1388 02:50
    شب بود همه جا تاریک برای دیدنت چشمهامو می بندم تصورت میکنم روبرومی نگاهم میکنی چشم تو چشم بدون استرس اینکه مهمون توی اطاق دیگه هست بدون خستگی طی کردن فاصله ی شرکت تا خونه رو که همیشه 15 دقیقه طول میکشید و این بار حدود یک ساعت و نیم طول کشید. حالا همون حرفها رو بهم بزن. چیا گفتی؟ آهان که کار مسخره ای کردم. که به نظرت...
  • آیینه ی عبرت ... بخونید شاید شما هم بلد نیستید :D یکشنبه 22 آذر‌ماه سال 1388 11:53
    علت 8 سال بچه دار نشدن بعداز 8 سال زندگی مشترک مرد و زن آلمانی تصمیم میگیرند به یکی ازکلینیک های باروری مراجعه کرده علت بچه دار نشدن خود را جویا گردند. پس از انجام آزمایشات متعدد ، مشکل بدنی خاصی به چشم نخورده پزشک آنان را در سلامت کامل میابد . لیکن هنگامی که در مورد تعداد دفعات ارتباط جنسی از آنها سوال میشود زن و مرد...
  • رویای دریا جمعه 20 آذر‌ماه سال 1388 21:09
    دریای عزیزم این آهنگ رو از لحظه ای که شنیدم فقط به تو فکر کردم و تو رو توی ذهنم آورد بهم گفتی میخوای یه زندگی عاشقانه داشته باشی. به قول خواهرم که میگفت یه نفر میگفته من قراره زنه یه آدم خیلی پولدار توی آمریکا بشم بهش گفتن خوب اون جوابش چیه زنه گفته خوب من راضی ام این پنجاه درصدش یعنی نصفش حله حالا جواب اون چی باشه که...
  • . پنج‌شنبه 19 آذر‌ماه سال 1388 00:03
    http://www.4shared.com/file/169121131/c4a116c5/Video002.html http://www.4shared.com/file/169121149/853b0830/Video001.html http://www.4shared.com/file/169121157/7b981476/1_online.html http://www.4shared.com/file/169121245/8ecbfa42/Video004.html http://www.4shared.com/file/169121254/e0d7fb95/Video003.html برای عزیزی که...
  • تبلیغ های جنسی سه‌شنبه 17 آذر‌ماه سال 1388 13:38
    عجب لباسهایی که بدون صاحباشون هم باز ... بعد میگن ما بدیم. نگاه کن به چند تا سرویس میدن این بیچاره ها . دعوا شده سرشون.
  • راستی چی شد؟ چجوری شد؟ یکشنبه 15 آذر‌ماه سال 1388 23:56
    لطفا اول روی لینک کلیک کن قسم به عشقمون قسم همش برات دلواپسم قرار نبود اینجوری شه یهو بشی همه کسم راستی چی شد چجوری شد اینجوری عاشقت شدم شاید میگم تقصیر توست تا کم شه از جرم خودم راستی چی شد؟ چجوری شد؟ اینجوری عاشقت شدم! شاید میگم ((تقصیر)) توست تا کم شه از جرم خودم!!!! .... به ملاقات آمدم ببین که دل سپرده داری چگونه...
  • دریا طوفانی می شود :)) جمعه 13 آذر‌ماه سال 1388 18:53
    دریای عزیزم گفتی خیلی بد است که انسان زود قضاوت کنه... چشم زود قضاوت نمیکنم گفتی اگر بخواهیم هر چیزی که میبینیم رو همونجور که بخواهیم تجزیه و تحلیل کنیم دیگه باید همه همدیگر رو بخورند... خوب اینکه چیزی نیست این همه کوفته میخورم حالا خودتم میخورم میگی خیلی سخته که کسی کاری رو که انجام نداده با تاکید بهش بگن که تو...
  • برای دریایی که ازم فرار کرد پنج‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1388 16:23
    سلام دریای عزیزم خوبی؟ دریا کاری که امروز کردی خیلی ناراحتم کرد. هیچ وقت نخواستم مزاحمتی برات داشته باشم. گاهی هم که نقطه زدم فقط برای این بوده که بدونی هستم و منتظرت نشستم. اما از امروز به بعد دیگه هیچ وقت پیش قدم نمیشم. تو هم حق داری ، مهمونی ، نمیتونی حرف بزنی. مطمئنم یه کاری قبلا کردم که مجبور شدی Invisible بیای...
  • استخر یا اراک ؟؟؟ پنج‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1388 13:22
    و اینگونه بود که بنا به دلایلی امروز به استخر می رویم و شنبه به اراک حالا شما پیدا کنید پرتقال فروش را
  • بدون اسم و عنوان و شماره و تاریخ و ... پنج‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1388 00:59
    چرخ گردون چرخید و چرخید تا تو افتادی توی کاسه ی من ، چه افتادنی هم. افتادی و زدی سر و کله و قلب و شش و نفس و قد رعنا و چشم بادومی و موهای پرکلاغی و دماغ عقابی و لبهای غنچه ای و چونه ی بی سوراخ و لپهای استخوانی و دندونهای کرم خورده و گردنه دراز و خلاصه بقیه چیزها که درست نیست تشریح بشن رو داغون کردی رفت. امشب تا وقتی...
  • حیوانها هم بی حیا می شوند :D دوشنبه 9 آذر‌ماه سال 1388 20:41
    به به . چه عروس زیبایی . عجب بر و رویی ، عجب هیکلی رئیس جنگله دیگه هر غلطی دلش بخواد میکنه نه گشت ارشاد نه اماکن هیچکی هم جرات نداره بهش گیر بده (احسنت به این همه انعطاف بدنی) عقشولانه بالای درخت آخ که چقدر زمونه ی نامردی شده می زنیم به بیخیالی یه خانواده ی عیالوار یه نمونه ی زیبا از کلمه ی دورت بگردم الهی تف مالی...
  • چند آهنگ زیبا ، بدون مناسبت :) دوشنبه 9 آذر‌ماه سال 1388 00:58
    عسل - ابی (قدیمی) نمیتونم ببخشمت - رضا صادقی (اجرای زنده در برنامه ی شب شیشه ای) ساده بیا - رضا صادقی نشکن دلمو - محسن چاوشی صدام کردی - ابی حنا خانوم - ابی همخونه - گوگوش هوار هوار - کوروش یغمایی سکه ماه - مرجان و در آخر یه کلیپ به سبک همیشه (بی حیاء)
  • فجیع ترین صحنه هایی که میشه توی یک باغ وحش دید یکشنبه 8 آذر‌ماه سال 1388 21:40
    لطفا تشریف ببرید پشت درخت قربان. مگه خودت خوار، مادر نداری که با مردم جلوی انظار عمومی ... ......... فرض که خرطومت دراز ه نباید که بکنیش توی هر سوراخی کاه از خودت نیست کاهدون که از خودته آخه آدم چقدر فضول میشه؟ پسر خوب اونجا دنبال چی میگردی/؟؟ ............. نکشششششششششششششششش لامصب مگه تو احساس نداری نکش پسر دِ نکش...
  • امامزاده صالح شنبه 7 آذر‌ماه سال 1388 20:53
    وقتی یه روز ، بخواد روز خوبی باشه همینجوری میشه که برای من شد. اول بهترین دوست میاد دیدنت. درسته میگه خودتو به من نچسبون اما دیگه می چسبیم به هم و گل میگیم و گل می شنویم. بعد هم یه برنامه ی اتفاقی پیش میاد تا هم زیارتی بکنیم و هم نذری رو ادا کنیم. کجا؟ امامزاده صالح که هنوز هم جای دوست داشتنی و خوبیه. با اینکه...
  • جمع کل (سواد نظامی های ما) شنبه 7 آذر‌ماه سال 1388 20:33
    فرمانده پادگان در پایان سال به حسابرس گفت: من همه حساب ها رو کنترل کردم، همه اش درست بود، فقط یکی رو نمی شناسم که بشدت بهش مشکوکم و از همه هم بیشتر پول می گیره و تا به حال هم اون رو ندیدم. حسابرس پرسید: قربان! اسمش چیه؟ فرمانده پادگان گفت: اسمش جمع کل ِ و همیشه هم اسمش رو آخر همه می نویسه.
  • پاپی! برو گمشو شنبه 7 آذر‌ماه سال 1388 20:29
    زن و شوهری برای مهمانی خانه یک دوست تازه رفته بودند که این دوست تازه سگی خوشگل و کوچک به نام پاپی داشت. وسط مهمانی، یک دفعه مرد مهمان بدون اینکه صدای مشکوکی صادر کند، باعث شد بوی گندی در فضا بپیچد. زن صاحبخانه برای لاپوشانی موضوع پاپی را از اتاق بیرون کرد و گفت: برو بیرون، پاپی بی ادب. چند دقیقه ای گذشت و پاپی دوباره...
  • محاکمه! (داستان طنز) شنبه 7 آذر‌ماه سال 1388 20:15
    در زمان جنگ مردی خانمی را بلند کرد و با او «طی» کرد که یکدفعه خدمتش برسد! پنجاه تومان به او بدهد و آن زن هم قبول کرد، ولی گفت باید بیست و پنج تومان را قبل از عمل بدهی و بیست و پنج تومان دیگر را بعد از عمل. به هر جهت این معامله تصویب شد و این آقای محترم خانم نواز( خانم باز سابق) پس از پرداخت 25 تومان اقدام به انجام عمل...
  • خواب . چشم . دوست . شباهنگام . چمدان . آخ قلبم . وای دستم . ... شنبه 7 آذر‌ماه سال 1388 01:52
    تو را من چشم در راهم شباهنگام که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی وزان دلخستگانت راست اندهی فراهم تو را من چشم در راهم . شباهنگام ، در آن دم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام گرم یادآوری یا نه ، من از یادت نمی کاهم تو را من چشم در راهم نیما یوشیج پی نوشت...
  • عکس های اتفاقی جمعه 6 آذر‌ماه سال 1388 21:47
  • فرشته ی قشنگه من تنها خوابیده ... پنج‌شنبه 5 آذر‌ماه سال 1388 16:48
    جان شیرین نگاهت میکنم بخواب عزیزم خوابهای خوب ببینی
  • امروز چیا دیدم :D چهارشنبه 4 آذر‌ماه سال 1388 17:00
    دیروز روزنامه همشهری بخاطر چاپ این عکس که بصورت ناخواسته بود توقیف شد: کاری به این ندارم که این مکان زیبا مال کیه ، هدفش چیه. فقط به عنوان یک بیننده واقعا از دیدنش لذت بردم. شما هم لذت ببرید: ............................. و این یه عکس دیگه که هیچ ربطی به بالایی نداره>> .................................. اینم...
  • حرف دل جمعه 29 آبان‌ماه سال 1388 23:59
    این مطلب رو توی یه وبلاگ اتفاقی خوندم ولی اونقدر جذاب و دل نشین بود که لازم دیدم بدون دست بردن توش و بخاطر احترام به نویسنده ای که زحمت کشیده به این روانی و با این نثر زیبا حرف دل منم زده کپی کنم توی وبلاگ خودمون. من با تصویر درون آیینه زندگی میکنم. درون آییه ام را بنگر اگه یکیو دوست داشته باشی هیچ وقت انکارش نمیکنی ،...
  • بدونیم شاید یه وقتی خر شدیم خواستیم بریم خواستگاری :D جمعه 29 آبان‌ماه سال 1388 17:49
    1- ازدواج از سوی خدا برنامه ریزی و طراحی می شود. به همین دلیل در این امر خیر باید به دنبال رهنمود های خداوند باشیم. اغلب اوقات ما کاری را انجام می دهیم که دیده ایم دیگران انجام می دهند. افراد مختلف ایده های متفاوتی نسبت به ازدواج دارند، اما نمی توانیم نظر همه افراد را در مورد ازدواج بدانیم و در عین حال باید به خاطر...
  • قابل توجه معتادان به کامپیوتر و اینترنت مثل خودم. پنج‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1388 15:39
    Stretch Break یک نرم افزار تفریحی و همچنین کاربردی برای جلوگیری از استفاده ممتد و طولانی از کامپیوتر و خیره شدن متمادی به صفحه مانیتور می باشد.این نرم افزار این قابیلت را دارد که در زمانهای معین و تعریف شده کاربر را از استفاده طولانی از کامپیوتر با خبر کرده و با نشان دادن روش های استراحت به حالت انیمیشن و همچنین پخش...
  • این شما و این داستان امروز یکشنبه 24 آبان‌ماه سال 1388 01:10
    یادته اون اوایل از پله ها حرف میزدم. توی این مدت مطمئنم که تو هم اعتقاد داری تونستیم خیلی از پله ها رو با هم پشت سر بزاریم و بریم بالاتر. پله هایی که به مرور جلوی پامون اومدن و ما هم گاهی به آرامی و گاهی با خشونت و درگیری و کشمکش بهشون صعود کردیم. اما امروز اتفاقی افتاد که شاید هنوز یک پله ی کامل هم نبوده باشه اما...