دریای آبی
دریای پهناور
همون دریا که وقتی بهش نگاه میکنم دیگه هیچی رو احساس نمیکنم جز اون همه زیبایی و طراوت و شادابی رو
میزنه به سرم و دلمو میزنم به دریا
به حدی وارد وجود نازنینش میشم که دیگه راه برگشت رو نمیتونم ببینم.
بدون هیچ نگرانی از غرق شدن.
دریا با خودش می برم به اعماق هستی به اعماق زندگی
موجهای سنگین روونه ی بدن خسته ی من میکنه . گاهی وقتها موجها منو به عقب هل میده و خسته ترم میکنه اما همین که نفسی تازه میکنم باز هم میل به پیشروی دارم.
خدا خودش میدونه چه عجایبی آفریده.
یکی از یکی عجیب تره.
بسیار زیبا بود
احساس کردم توی آبم.
:(
آره دیگه تو بدون مایو میری توی آب.
منو بگو که مایوم رو جا گذاشتم. استخر مالید. :D